تو چراغ خود برافروز !

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هاون گاه» ثبت شده است

نقدی بر مصطفی ملکیان: در باب ملیت

مصطفی ملکیان از چهره‌های سرشناس روشنفکری، مدتی است که در کنار درس اخلاق و معنویت  طرح مخالفت با ایران را ریخته است و سخنانی می‌پراکند که آشکارا نادرستند. البته بر ملکیان حرجی نیست چرا که او نیز در راه مولای خود، جلال الدبن بلخی، قدم میگذارد و جهان وطن است و برایش سهل است که از بلخی به رومی تغییر کند. اما برماست که سخنان ایشان را بشکافیم و نادرست  را از درست بازیابیم. ملکیان در مناظره‌ای پیرامون مفهوم ملیت ایرادهایی کرده است که قابل تامل اند. در این نوشتارها سعی خواهد شد تا پاسخ مناسبی به این ایرادها داده شود.

اولین ایراد ایشان به مفهوم ملیت این است که:«ایران اصلا چه موجودی است؟ اول موجودیتی به نام ایران را باید اثبات کرد. اول موجودیتی به نام ایران را باید اثبات کرد که ما چیزی داریم، هویتی داریم، عینی داریم، ابژه‌ای داریم که اسمش ایران است. شما اول باید اثبات کنید چیزی هست و بعد بگویید متعلق به عشق، نفرت، خشم یا خشنودی من است. ایران چه موجودی است؟»


یکم

 کدام فلسفه؟ ملکیان به گونه ای از فلسفه سخن میگوید که گویی چیزی به نام فلسفه وجود دارد. این مغلطه شاید براذهان عوام کارساز باشد ولی برای کسی که دستی بر آتش دارد واضح است که فلسفه نداریم بلکه فلسفه‌ها داریم. در واقع ملکیان اینجا  دچار نوعی مغلطه اشتراک لفظ شده است. فلسفه گاهی به معنای رشته ای از نظام ها و سنتهای فکری است و گاهی مراد سنت خاصی است. مثلا هنگامی که دینمردان،علما و فضلای حوزه ها با فلسفه مخالفت میکنند منظورشان نظام صدرایی است که نتیجه اش نوعی وحدت وجود است. در مناظره هم ملکیان از فلسفه به معنای اعم سخن میگوید ولی توقعی که دارد توقعی است در چارچوب نظام اندیشه ارسطو. توقع اثبات عینیت و تعریف جامع و مانع  توقعی است که از دل سنت ارسطویی بیرون آمده است. پس حضرت استاد ملکیان بهتر است قبل از چند و چون پیرامون ملیت ، به تشریح دیدگاه خود پیرامون فلسفه بپردازند، که مخاطب بداند که گوینده از دل چه سنتی سخن میگوید و بر کجا ایستاده است.

دوم.

مسلم است که استاد ملکیان درسگفتار مکتوب ارسطو که به اخلاق نیکوماخوس شهره است را خوانده اند. ارسطو در همان صفحات نخستین کتاب سخنی میگوید که به راستی رهگشاست. ارسطو میگوید از هرعلمی باید خواستار آن درجه از دقت بود که میتواند داشته باشد. آیا ملکیان با خود اندیشیده است که چرا ارسطو که پدر فلسفه مدرسی است هنگامی که به سیاست میرسد چنین میگوید؟ آیا حتی در دل سنت ارسطویی هم همه چیر دارای تعریف مانع و جامع است؟

سوم.

نکته ی بعدی این است که آیا فلسفه اساسا قادر به جواب هست یا خیر؟ هر کسی که اندکی با فلسفه آشنا باشد میداند که فلسفه در اثبات وجود چیزی به عنوان عالم خارج، عینیت و ابژه ناتوان است. براستی اگر حق با ویگنشتاین باشد و فلسفه نوعی بیماری زبان باشد چه؟  سخن این است که آیا فلسفه دانش مناسبی برای بحث پیرامون ملیت و ملت است یا خیر؟ آیا پرسش فلسفی  از ملیت به سرنوشت  پرسش فلسفی از زمان دچار نخواهد شد؟ آیا توقع ما از فلسفه ( به ویژه فلسفه مدرسی)  بیش از حد توانش نیست؟ آیا نباید مفهوم  ملت و ملیت را در جامعه شناسی ،علوم سیاسی و ... دنبال کرد و از روش تجربی برای آن بهره برد؟

چهارم.

حال فرض کنیم به لحاظ مفهومی ملیت قابل اثبات فلسفی نباشد. بسیار خب ، اینجا موضع ما چیست؟ آیا ملیت وجود ندارد؟ خیر. اینجا تنها میتوان موضع لاادری گرفت و گفت که با این نظامهای مفهومی ملیت قابل توضیح نیست.  

پنجم.

اما موضع لادری هم تنها برای کسانی است که به سنت فلسفی خود سخت چسبیده اند اما کسانی که فریاد فرانسیس بیکن برای شمارش دندان اسبها را شنیده اند، میدانند که باید دستگاه مفهومی خود را تغییر دهند. اگر استاد ملکیان نظریات  دکتر جواد طباطبایی را مورد توجه قرار میدادند متوجه میشدند که ایشان دست اندر کاری اند تا برای ایران که از نظر تاریخی سرشت و سرنوشت متفاوتی با سایر ملل داشته است دستگاه نظری خاصی بسازد و نظریه ایران تدوین کند و جدا از نتایجی که طباطبایی بدست میاورد، عملش نشان از روش درست تفکر دارد. چه بسیار چیزهایی که قبل از اینکه توسط مفهومی توضیح داده شوند، وجود داشته اند.


هاونگاه در آینده به سایر مدعیات ملکیان خواهد پرداخت.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسینقلی زاده

کتاب بد چه کتابی است؟

یکی از پرسشهای سختی که پیرامون کتاب خوانی وجود دارد این است که آیا خواندن هر کتابی سودمند است یا نه؟ تاکید بی دلیل مقامات فرهنگی کشور بر ساعت مطالعه و کمی ساختن امری ذاتا کیفی  باعث تلقین این حس در مردم شده است که هرگونه کتاب خواندنی را پر ارج بدانند. اما واقعیت این است سرمنشا اغلب  گرفتاری های بشر از کتابهایی که نباید نوشته میشد.

اگر پذیرفتیم که هر کتابی سودمند نیست پرسشی که مطرح میگردد این است که چه کتابی سودمند است؟ به عبارت دیگر چه کتابی خوب و چه کتابی بد است؟ شاید سخن گفتن از کتابهای خوب دشوار باشد و پیچیده اما تکلیف کتابهای بد را میتوان راحت یکسره کرد. پس پرسش مشخص ما این است کتاب بد چه کتابی است؟

شاید تمثیل کتاب غذای روح است تمثیلی نخ نما باشد ولی هنوز هم واجد حقایقی است.غذای بد غذایی است که هدفش را تامین نمیکند. اگر هدف شما سرشدن باشد بستنی غذای بدی است اگر هدفتان لذت بردن باشد سالاد فصل غذای بدی است و اگر هدفتان سلامتی است مسلما کباب چرب غذای بدی است. اگر همین منطق را برای کتابها در نظر بگیریم میتوانیم بگوییم کتاب بد کتابی است که هدف مخاطب را تامین نمیکند.


داستان من مرلین مونرو


آیا کتاب خاطرات مرلین مونرو کتاب بدی است؟ خب برخلاف نظر رایج ابدا  نمیتوان گفت که خاطرات مونرو کتاب بدی است چرا اولا یک سند دست اول در مورد این بازیگر افسانه ای است. ثانیا یک سند دست اول در مورد هالیوود است و ثالثا هدف مخاطب را تامین میکند. در مقابل  کتاب پدیدارشناسی هگل با ترجمه زیبا جبلی کتاب بدی است زیرا ترجمه ی بد جبلی کتاب را مختل کرده است و هدف مخاطب که آشنایی با نظرات هگل است تامین نمیگردد.


پدیدارشناسی روح


بدین ترتیب شاید اولین گام برای مواجه با هر کتابی طرح این پرسش باشد که هدف از خواندن این کتاب چیست؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسینقلی زاده

فرضیه ای در باب خودکشی هدایت

صادق هدایت


صادق هدایت، بزرگ نویسنده‌ی ایران در نوزدهم فروردین در پاریس خودکشی کرد. افرادی که با تاریخ ایران باستان و الهیات زرتشتی آشنایند می‌دانند که نوزدهم فروردین روزی است مقدس. نوزدهم فروردین خورشیدی، روز فروردین از ماه فروردین گاهشمار باستانی - زرتشتی ایران است و جشن فروردینگان. جشنی که برای بزرگداشت فروهر و روان رفتگان برگزار می‌شود.

با توجه به علاقه هدایت به ایران باستان و ترجمه آثاری چون  گزارش گمان شکن و کارنامه اردشیر پاپکان و از طرفی برنامه‌ریزی قبلی برای خودکشی ، چندان دور از ذهن نخواهد بود که هدایت دانسته نوزدهم فروردین را برای آزاد کردن فروهرش انتخاب کرده است. حتی اگر انتخاب روز موعد تصادفی باشد، هم نشینی این دو رخداد از بازی‌های نغز چرخ فلک  است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسینقلی زاده

صادق هدایت و ما


صادق هدایت


از زندگی هدایت چه می‌آموزیم؟ اگر بخواهیم به سبک تسلی بخشی‌های فلسفه با زندگی صادق هدایت مواجه شویم، چه چیزی از زندگی هدایت باعث تسلی ما می‌شود؟ دو گزاره در مورد صادق هدایت صادق اند:
اول  زندگی هدایت، شکست یک زندگی بود. هنگامی که نامه‌های هدایت به حسن شهید نورایی را می‌خوانیم، بیشتر و بیشتر با درد و رنج هدایت آشنا می‌شویم. از بی پولی مزمن اش تا سر و صدای دائمی، از حس تنهایی عمیقش تا نا‌امیدی اش از مام میهن. 
دوم صادق هدایت اثرگذارترین و مهم‌ترین داستان نویس ایرانی است و هر داستان نویس ایرانی پیش از هرچیزی، باید نسبت خود را با او مشخص سازد.
وقتی به این دو گزاره در کنار یکدیگر می‌نگریم، درمی‌‎یابیم که چقدر زندگی هدایت تسلی بخش است. هدایت مسیح  بود که بر صلیب شد تا کفاره نا‌امیدی  نویسندگان بعدی را بدهد. هدایت  هم خودش را کشت و هم خودکشی را.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسینقلی زاده

سرآغاز

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید

تو یکی نه‌ای، هزاری؛ تو چراغ خود برافروز

که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر

که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز

مولوی جلال‌الدین محمد بلخی


نیم نگاهی که به اطراف خود بیاندازیم، خویش را در محاصره‌ی انواع سخن میابیم. جهان ما آکنده از کماندارانی است که تیر سخن را به سمت ما نشانه گرفته اند. گاهی تیر تیز است و بران، گاهی زهرآلود و گهگاهی زراندود و پر فریب؛  اما هر چه باشند به قصد شکار ما رها شده اند.

شکار خرد و دل آدمی همان و فراموشی خویش همان. تیرها اگر کارگر افتند، افتادن به چاه تعصب دیری نمی‌پاید. کوردل، ستم را داد می‌پندارد و خود جامه‌ی رزم میپوشد تا آدمیان را شکار کند. چنین است که یکی بر شمار کمانداران افزوده میشود.

اما بر کدام سلحشور است که با این دیو کمان دار ستیز کند؟ گرچه بسیاری سر آن دارند که خود را سلحشور خلق بنامند اما در نهان دیوی در جامه‌ی قهرمانند. تنها سلحشور در این وادی، خود آدمی است. آدمی تنهاست و باید انتخاب کند.  آنچه که از دیگری نصیب  می‌شود، سپری است برای مقاومت. روشن است که در میدان نبرد سپر آبدیده که به دست بهترین خردها ساخته شده باشد، موهبتی است بزرگ؛ اما سرانجام این خود آدمی است که باید سپر را به کار گیرد تا به تیر دیو گرفتار نگردد. این مهمترین وظیفه اخلاقی ما نسبت به خویش است.

هاونگاه چیزی نیست جز  شهامت به کارگیری سپر. خارج شدن از صغارت خود خواسته.  اما تنها گزارشی از نبرد نیست بلکه خود نبرد است چراکه تنها با نوشتن و در معرض داوری دیگری گذاشتن است که میتوان استحکام سپر ها را  سنجید و راه نیک را از بد بازشناخت.

در هاونگاه، به رسم مرسوم، از موضوعات گوناگون سخن خواهیم گفت؛ از اقتصاد تا سیاست، از فرهنگ تا تاریخ، از کتاب تا سینما. اما آنچه در همه این سخنها مشترک است، رویکرد انتقادی هاونگاه است.

به ضرورت تفکر انتقادی با کمانداران مختلفی در هم خواهیم پیچید تا سره را از ناسره و قلب را از سیم بازشناسیم. اما بر دوستان و دوستداران هاونگاه است که با نوشتارهای ما در هم بپیچند و چون و چرای بسیار کنند. بخش نظرات در هاونگاه -که همواره بدون نیاز به تایید مدیر، باز است – میزبان نظرات انتقادی شما  دوستان خواهد بود.

 

ایدون باد

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد حسینقلی زاده